آخرین داستان چند روز گذشته را هم برات بنویسم و برم بخوام فردا صبح زود باید سرکار باشم و کلی مار و جلسه در انتظارمه. همیشه می گن وقتی
برای انجام کاری م
تمرکز بش موفق می شی و البته این ویژگی من هم هست تا کتری را که می خوام انجام ندم و نتیجه نگیرم دست بردار نیستم.ماجرا از آنجا شروع شد که در سفر چند ماه پیش اواخر اردیبهشت به تهران با دایی مجتبی رفته بودیم ایران مال. دایی وترد یک مغازه الکترونیک شد و قیمت یک مدل
پهباد را پرسید. آخه برای تبلیغات بیزینسش به فیلم برداری با پهباد نیاز داشت و تصمیم داشت یکی بخره. قیمت اون پهباد 18 تومن بود ولی دایی ن
خرید چون اون پهبادی که می خواست نبود. از مغازه بیرون اومدیم. . ظاهرا همه چی تموم شد. سه ماه بعد در حالی که چند روز مونده بود به تولدت گفتی مامان من برا تولدم به چندتا چیز اجتیاج دارم تو و بابا کدومش را برام می خرید. گفتم به چه چیزهایی نیاز داری رفتی کاغذ خودکار آوردی و لیست کردی. توی لیستت نوشتی پهباد، پیانو، گوشی موبایل. لیستتو خوندم گفتم پهباااااد؟!!!!! می خوای چه کار کنی گفتی لازم دارم و یکی می خوام گفتم پسرم به نظر من که شما الان پهباد زیاد نیاز نداری و واست زوده بذار چندسال بزرگتر بشی بعد برات می گیریم. گفتم موبایل هم که حتی اگر کسی واست بگیره اجازه استفاده نداری فعلا با همین موبایلی که اری واست کفایت می کنه و صلاح نمی بینم بچه به سن شما موبایل پیشرفته اشته باشه. می مونه پیانو که واقعا لازم داری و اونو برات می گیریم. الان 3 سال کلاس موسیقی می ری و بلز و پانو که پیش نیاز پیانو بود را گذروندی تا به پیانو برسی و الان جند ماهی هست که وارد ساز پیانو شدی. قرار شد برای خرید پیانو تلاش کنیم و برا تولدت پیانو بگیریم که گرفتیم. بعد از جشن تولدت ت شازده کوچولوی ما، امین آراد...
ادامه مطلبما را در سایت شازده کوچولوی ما، امین آراد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ourlittleprincearada بازدید : 387 تاريخ : پنجشنبه 31 شهريور 1401 ساعت: 12:17